loading...
funmagazine
funmagazine بازدید : 79 سه شنبه 16 تیر 1394 نظرات (0)

1- انتخاب موضوع پایان‌نامه:

ببینید دوستان! حقیقت این است که اگر خودتان یک موضوع مناسب گیر نیاورید، مجبورید به یک سری موضوعات چرت که نه به درد دنیایتان بخورد و نه به درد آخرتتان، و این موضوعات معمولاً از طرف استاد راهنما یا اشخاص دیگر ارائه می‌شود تن بدهید!

من در روزی که دفاع داشتم، دو دانشجوی درس‌خوان دوره‌مان هم دفاع داشتند و من سر جلسه دفاعشان بودم که ببینم موضوع و نحوه‌ی دفاعشان چطور است. خدا می‌داند یک سری موضوع مسخره به این جوانان مظلوم پیشنهاد داده بودند و آن‌ها هم یک سال تمام روی آن موضوع وقت گذاشته بودند و واقعاً وقتی صحبت می‌کردند، خودشان هم نمی‌فهمیدند بالاخره الان در این پایان‌نامه چه کار کرده‌اند!؟ یعنی در این نیم ساعتی که صحبت می‌کردند من و دیگر دانشجوها انگار در یک جلسه به زبان فرانسوی یا زبان آلمانی که بلد نیستیم نشسته بودیم! هیچ چیز نمی‌فهمیدیم! استاد داور می‌گفت: من چند بار این پایان‌نامه شما را مطالعه کردم، آخرش نفهمیدم شما دقیقاً‌ در این پایان‌نامه حرف حسابتان چیست!؟ کاملاً مشخص بود که چون خودشان موضوع نداشته‌اند، اسیر موضوعات استاد راهنما شده‌اند و استاد راهنما هم معمولاً یک گشتی در ScienceDirect می‌زند و تا یک عنوان قلمبه سلمبه می‌بیند، یادداشت می‌کند که اگر یک دانشجو موضوع خواست، نگوید موضوع ندارم!

باید ببینید در طول چندین سال تحصیلتان در آن رشته روی چه بحث‌هایی کار کرده‌اید؟ چه موضوعاتی برایتان ابهام داشته و دوست داشته‌اید آن ابهامات را رفع کنید؟ اصلاً وقتی دارید روی پروژه‌هایتان کار می‌کنید، نگاهتان به آینده نیز باشد. به محض اینکه یک موضوع مبهم دیدید یادداشت کنید که بعدها در قالب پایان‌نامه یا مقاله یا رساله دکترا روی آن کار کنید. مثلاً من بعد از طراحی «پارس‌خوان» تقریباً هر روز با آن مطالبی را گوش می‌کنم اما چیزی که هم خودم و هم برخی کاربران به آن رسیده‌اند این است که صدای ماشینی تولید شده توسط پارس‌خوان و همه نرم افزارهای مبدل متن به گفتار، یک ایراد دارد و آن اینکه: «بعد از چند دقیقه گوش دادن به صدای ماشینی، ذهن انسان شدیداً خسته می‌شود» یعنی انگار دلش می‌خواهد دیگر آن صدا را نشوند. خوب، همین موضوع شد موضوع پایان‌نامه من: «ارائه راهکاری عملی جهت کاهش خستگی ذهنی ناشی از شنیدن صدای ماشینی یکنواخت»
خودم که خیلی از پایان‌نامه‌ام لذت بردم و خیلی چیزها یاد گرفتم که حالا شاید در آینده نتیجه‌اش را در قالب تولید یک نرم افزار دیگر شاهد باشید. (إن شاء الله)

استاد راهنمایم می‌گفت: تفاوت پایان‌نامه تو با دیگران این است که هر کسی که پایان‌نامه‌ات را بخواند می‌فهمد که چه می‌خواهی بگویی.

البته این را هم بگویم که خیلی‌ها معتقدند موضوع پایان‌نامه و مطالب آن‌را طوری انتخاب و نگارش کنید که نه خودتان بفهمید چه نوشته‌اید و نه استاد داور!! اینطوری استاد داور مطمئناً به شما گیر نخواهد داد چون چیزی نمی‌فهمد که بخواهد سؤال بپرسد! و از طرفی خجالت هم خواهد کشید که بگوید: من پایان‌نامه را خواندم و چیزی نفهمیدم!! (حکایت همان پادشاه است که پیراهنی پوشیده بود که فقط پاکان می‌دیدند و هیچ کس جرأت نمی‌کرد بگوید: پادشان عریان است چون همه فکر می‌کردند ناپاک است!! اینجا هم درست است که هیچ کس نمی‌فهمد شما چه گفته‌اید و نوشته‌اید اما جرأت نمی‌کند بگوید چون می‌ترسد بقیه فکر کنند او بار علمی ندارد!)

اتفاقاً تا حدودی با این موضوع موافقم! نشان به آن نشان که استاد داور من در جلسه دفاع یکی از گیرهایش این بود که: پایان‌نامه‌ات ساده است و در حد پایان‌نامه ارشد نیست! گفتم: استاد! حقیقتش را بخواهید شما عادت کرده‌اید به یک سری جملات قلمبه سلمبه و یک سری الگوریتم‌های رؤیایی که هیچ وقت پیاده‌سازی نخواهد شد! من در عنوان پایان‌نامه عمداً اشاره کرده‌ام که «راهکار عملی» نه از آن راهکارها که هر روز دانشجویان ارشد و دکترای ما ارائه می‌کنند و در عمل می‌بینی اصلاً قابل پیاده‌سازی نیست!

موضوع پایان‌نامه می‌تواند ساده باشد؟

بله، هرگز فکر نکنید که حتماً باید یک چیز عجیب و غریب باشد! گاهی کل پایان‌نامه شما در یک جمله خلاصه می‌شود اما همان یک جمله مشکلات بسیاری را از جامعه حل می‌کند. فقط بحث این است که شما باید ثابت کنید آن جمله‌تان درست است یا حتی شاید نهایتاً ثابت کنید که جمله‌تان درست نیست! مشکلی نیست. حالا به روش‌ها و با ابزارهای مختلف... مثلاً کل پایان‌نامه من یک ایده‌ی ساده بود: در صداهای یکنواخت مانند صدای ماشینی، اگر ما حجم صدا را در سکوت، ۲۰ درصد کاهش دهیم و به مرور تا سکوت بعدی به حالت ۱۰۰ درصد برگردانیم (یعنی در اصطلاح، «تنوع مصنوعی» ایجاد کنیم)، این باعث کاهش خستگی ذهنی می‌شود. (همان کاری که شما هنگام یکنواخت شدن صدای اخبارگوی تلویزیون انجام می‌دهید. وقتی خسته می‌شوید، کمی صدای تلویزیون را کاهش می‌دهید و بعد از مدتی یک دفعه متوجه می‌شوید که ناخواسته صدا را کم‌کم زیاد کرده‌اید!! اینطور نیست؟ این به خاطر این است که تنوع در حجم صدا باعث کاهش خستگی ذهنی شما می‌شود.
همانطور که در مطلب «تجربیات من در مورد دستگاه EEG و نوار مغز که شاید به درد شما هم بخورد» گفتم شاید مجبور شوید برای اثبات ایده‌تان به دستگاه EEG متوسل شوید و یا اگر نشد، مانند من یک نظرسنجی راه بیندازید. و برای اثبات اینکه اصلاً نظرسنجی از جایگاه علمی برخوردار است یا خیر کلی تحقیق کنید و مطلب و نمونه‌ی تاریخی بیاورید و خلاصه کم‌کم پایان‌نامه‌تان شکل بگیرد.

یک مثال دیگر از موضوع پایان‌نامه:

مثلاً خواهر کوچک‌تر من شاید یکی از جذاب‌ترین موضوعات را انتخاب کرده بود: او خودش کارشناسی ریاضی داشت و مدرس دبیرستان در درس ریاضی است. برای اینکه بهتر بتواند دانش‌آموزها را بشناسد و ریاضی را برایشان آسان‌تر کند و این وحشتی که همه از ریاضی دارند را کاهش دهد، ارشدش را در رشته روانشناسی تربیتی گرفت. ترکیب این دو رشته با رشته‌ی من به عنوان برادرش، شد پایان‌نامه ارشد: تأثیر آموزش الکترونیک در یادگیری ریاضی دانش‌آموزان. با توجه به اینکه طراحی سایت آموزشی‌اش (به آدرس easymath.ir ) با من بود و از تستا برای آزمون‌هایش استفاده می‌کرد، لذتی که من از این پایان‌نامه بردم خودش نبرد! چندین ماه درگیر بودیم. بنده‌ی خدا چندین دانش آموز تنبل که درس ریاضی را افتاده بودند در تابستان ۹۰ در چندین نوبت با خرج خودش می‌برد کافی‌نت، به آن‌ها یاد می‌داد که چطور با بازی‌هایی که روی سایت است کار کنند و در حین بازی مفاهیم ریاضی را یاد بگیرند و نهایتاً در یک آزمون آنلاین شرکت کنند و این نتایج را در هر مرحله تحلیل می‌کرد. نتایج تحقیق واقعاً خارق العاده بود! ماوراء تصور! آنقدر جذاب بود که بچه‌های تنبل، ترم‌های بعد تماس می‌گرفتند که: خانم ما درسمون رو افتادیم، از اون کلاس‌ها نمی‌ذارید بتونیم نمره بیاریم!؟ استاد داورش چقدر پیگیر بود که حتماً این پایان‌نامه را مقاله کن که حتی در ژورنال‌های خارجی چاپ شود. فعلاً پیگیر هستیم... نام من هم در زیر مقاله خواهد بود http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_wink.gif

یک نکته: اگر مثل ما، خواهر و برادر همزمان می‌توانید پایان‌نامه ارائه کنید، می‌توانید هر دو با هم یک موضوع انتخاب کنید. البته متأسفانه یا شاید خوشبختانه خواهر من دو ترم جلوتر بود و نشد با هم ارائه کنیم.

یک مثال دیگر:

خواهر بزرگ‌تر من معلم پنجم ابتدایی بود. او در ارشد ادبیات، شعرهای کتاب پنجم را نقد کرد. مثلاً یکی از نقدهایش برایم جالب بود: ما نباید در شعرها میوه‌ها را زنده جلوه دهیم. یعنی از قول میوه‌ها حرف بزنیم و امثالهم. چون فردا که بچه خواست با چاقو سر خیار را ببرد، چون احساس زنده بودن به میوه داده‌ایم، بریدن سر یک موجود زنده کم‌کم برایش عادی می‌شود! و ناخواسته ما با یک شعر در مورد گلابی و خیار و امثالهم یک قاتل تربیت کرده‌ایم!

می‌خواهم بگویم موضوع پایان‌نامه باید مرتبط با علاقه و تجربه شما باشد در غیر این صورت پایان‌نامه حالت فرسایشی پیدا می‌کند و هر چقدر جلوتر می‌روید بیزارتر می‌شوید!

مثلاً الان در درس پروژه وقتی یک دانشجو با من درس بر می‌دارد و می‌بینم موضوع ندارد، خوب مجبورم او را به سمت موضوعات مورد علاقه خودم سوق بدهم! آن بنده خدا هم مجبور است قبول کند چون موضوع دیگری ندارد! کم‌کم می‌بینم تن به کار نمی‌دهد و دائم می‌خواهد موضوع عوض کند!

دلیل این همه توضیح در مورد موضوع، اهمیت آن است. شاید چند ماه بعد از انتخاب واحد پایان‌نامه شما نتوانید یک موضوع مناسب برای خود انتخاب کنید!! باید خیلی وقت پیش به فکر باشید حتی در دوران کارشناسی...
۲- تنظیم پایان‌نامه:

یک پایان‌نامه معمولاً دارای فصل‌های زیر است:

فصل 1 : مقدمه – تعریف مسأله – راهکار
فصل 2 : پیش زمینه و کارهای مرتبط
فصل 3 : راهکار پیشنهادی
فصل 4 : شبیه سازی و ارزیابی نتایج
فصل 5 : نتیجه گیری و پیشنهادات

در فصل اول باید ابتدا یک سری مباحث کلی در مورد سوژه‌تان بدهید. مثلاً من ابتدا در مورد اهمیت «تبدیل متن به گفتار» و کاربردهای آن و روش‌های تبدیل صحبت کردم. بعد بحث را کم‌کم به این سمت سوق بدهید که با توجه به این قضایا، یک مشکل در فلان زمینه مشاهده می‌شود و آن مشکل، موضوع پایان‌نامه من است... مثلاً من گفتم همه کسانی که در این زمینه فعالیت کرده‌اند معترفند که صدای تولید شده از تبدیل متن به گفتار، به ویژه در متون طولانی، خسته کننده است. خیلی‌ها گفته‌اند ایجاد «لحن» مشکل را حل می‌کند اما ما می‌گوییم: مگر یک اخبارگو لحن ندارد؟ پس چرا ما از صدای اخبارگو خسته می‌شویم!؟ پس درمان مشکل، لحن تنها نیست، بلکه راهکار ما (کاهش حجم صدا در سکوت، افزایش به نرمی) هم مؤثر است...

فصل اول نباید بیش از حد طولانی باشد. یکی از گیرهای استاد راهنما و مشاور من این بود که فصل اولت خیلی طولانی است... مجبور شدم خیلی از مطالب اضافه را حذف کنم.

در فصل دوم باید گشتی در مقالات، کتب، سمینارها و غیره بزنید و ببینید در زمینه موضوع شما چه کارهایی انجام شده. مثلاً من در مورد ایجاد «لحن در TTS» یک سری نمونه کار جمع آوری کردم. حدود ده مرجع مختلف و بخش‌هایی از مقدمه هر کدام را آوردم... این فصل خیلی مورد توجه استاد داور است! مراقب باشید!

در فصل سوم شروع به تشریح راهکار خود کنید. مثلاً من در پایان‌نامه‌ام در این فصل گفتم راهکار ما یک سیر تکاملی در سه مرحله داشت: ابتدا گفتیم صدا را به صورت سینوسی کم و زیاد کنیم اما آزمایشات نشان داد که اگر اینطور عمل کنیم، کاربر متوجه کم و زیاد شدن صدا می‌شود و حواس او از توجه به متن پرت می‌شود. در مرحله دوم، گفتیم صدا را در سکوت کاهش می‌دهیم و در چند ثانیه افزایش می‌دهیم. این بهتر بود اما باز هم کاربر متوجه کم و زیاد شدن صدا می‌شد. در مرحله سوم به این نتیجه رسیدیم که بهتر است زمان افزایش صدا را تا سکوت بعدی به تأخیر بیندازیم... بعد بحث کردم که اصلاً «سکوت» یعنی چه؟ «افزایش به نرمی» یعنی چه؟ مثلاً اگر بخواهیم این الگوریتم را در یک صدای خسته کننده که یک سخنران به صورت زنده صحبت می‌کند به کار ببریم، از کجا بدانیم «سکوت بعدی» کی اتفاق می‌افتد؟ و همین شد یک «پیشنهاد» در فصل آخر: تخمین سکوت بعد در کاربرد پخش زنده...

در فصل چهارم باید توضیح دهید که برای اثبات راهکارتان چه کارهایی انجام دادید و نتایج هر کار چه شد و چطور ارزیابی کردید؟ مثلاً من توضیح دادم که ابتدا به سراغ دستگاه EEG رفتیم. (اصلاً چرا به سراغ آن دستگاه؟ که با خواندن مطلب «صداهای Brainwave entrainment چیستند و چگونه باعث آرامش می‌شوند؟» متوجه می‌شوید که آن مقاله کمک کرد که به دستگاه EEG برسم) بعد مشکلاتی وجود داشت از جمله اینکه هیچ دکتری نتوانست تأیید کند که این نوار مغز احساس خستگی کمتری نسبت به حالت بدون الگوریتم دارد چون این نوع دستگاه‌های EEG برای این نوع احساسات اندک مناسب نبود و یا شاید دکترها قدرت خواندن نوار مغز را نداشتند...
حقیقتش را بخواهید همین موضوع EEG باعث شد که من دو نمره از دست بدهم!! خودم هم حدس می‌زدم استاد داور به این بخش گیر بدهد. ایشان معتقد بود که می‌شد بیشتر تلاش کرد و با آزمایشات بیشتر، از این طریق هم اثبات کرد! اما خوب امکانات و شرایط من اجازه نمی‌داد. من باید می‌رفتم آزمایشگاه‌های تهران و کلی هماهنگی و دردسر و آخرش احتمالاً به نتیجه مطلوب نرسم...
بعد در مورد اینکه یک نظرسنجی راه انداختیم و در آن نظرسنجی همه جوانب مانند اینکه شرکت کننده آیا واقعاً هر دو کلیپ صوتی را شنیده یا الکی نظر داده و آیا نظرسنجی معتبر است؟ اصلاً آیا انتخاب مثلاً ۷۰ نفر برای نظرسنجی می‌تواند نماد کل جامعه باشد؟ (یعنی آیا از نظر علمی «مشت نمونه خروار» هست؟) که خوشبختانه خواهر من در پایان‌نامه‌اش برای اثبات اینکه این چند دانش‌آموز می‌توانند نماد کل دانش‌آموزان باشند، این موضوع را از لحاظ آماری اثبات کرده بود و من در جلسه دفاع به این قضیه اشاره کردم...

نهایتاً در فصل آخر باید آنچه گذشت را یک بار دیگر به طور خلاصه بیان کنید و نتیجه‌گیری کنید که الگوریتم شما باعث بهبود در شرایط می‌شود و اینکه در حین انجام کار به چه مسائلی برخوردید که برای آیندگان می‌تواند یک موضوع برای تحقیق باشد؟ مثلاً من یکی به بحث «تخمین یا پیش‌بینی سکوت در پخش زنده» اشاره کردم. (که بحث بسیار جالبی است. یکی از کاربردهای این موضوع در بحث «تبدیل گفتار به متن» است. یعنی برعکس پارس‌خوان که ما نام آن را «پارس‌نویس» گذاشته‌ایم. در آنجا ما باید منتظر بمانیم تا یک «سکوت» رخ بدهد و بعد شروع به پردازش صدای کاربر کنیم و جمله‌ای که بیان کرد را تحلیل کنیم و به متن تبدیل کنیم. اینکه «سکوت» چیست و چه موقع رخ می‌دهد خیلی مهم است) و یک پیشنهاد جالب دیگرم، «تأثیر القائات قبل از نظرسنجی روی نظرسنجی» بود. چون در نظرسنجی‌ای که ایجاد کرده بودم، خیلی از افرادی که شرکت کردند، چیزهایی نوشته بودند که اصلاً در کلیپ‌ها وجود نداشت! و این نشان می‌داد که به خاطر جملات بالای نظرسنجی، ابتدا چیزهایی در ذهن آن‌ها شکل گرفته و حالا آن‌ها را روی کلیپ‌ها احساس کرده‌اند!!

نکته مهم:

یک موضوع مهم این است که در پایان هر فصل باید بخشی با عنوان «خلاصه فصل» داشته باشید. خیلی روی این تأکید می‌کنند. در این بخش باید بگویید به طور خلاصه در این فصل چه گفتید؟ خیلی از این بخش خوشم می‌آید! چون اگر نتوانید این بخش را در حد یکی دو پاراگراف بنویسید، یعنی شما خودتان هم نفهمیده‌اید در این فصل چه نوشته‌اید!
در چند جلسه دفاع که شرکت کرده بودم، استاد داور به نبودن بخش «خلاصه فصل» یا «نتیجه‌گیری» در انتهای فصل به افراد به شدت گیر داد.
۳- منابع، مهم‌ترین بخش پایان‌نامه:

یکی از چیزهایی که بیشترین گیر را به شما خواهند داد، منابع است! منابع باید دقیق، معتبر و صحیح باشد.

یک فایل به نام References برای خودتان ایجاد کنید و هر منبعی که در حین جستجو و تحقیق پیدا می‌کنید به طور دقیق در موردش بنویسید به خصوص آدرس صفحه وب یا کتابی که آن‌را دیده‌اید. حتماً توضیح کامل بنویسید وگرنه بعداً که منابع زیاد شد به دردسر می‌افتید.

یک جمله که تا ابد در ذهن من خواهد ماند، این جمله از استاد راهنمایم است:

در پایان‌نامه، هر جمله شما باید به یک جا ارجاع داده شده باشد! حتی اگر واضح‌ترین جمله دنیا را می‌گویید. مثال بسیار جالبی هم زد: مثلاً شما اگر در پایان‌نامه می‌گویید: «اینترنت در حال توسعه است» این جمله باید به جایی ارجاع داده شده باشد! از کجا این حرف را می‌زنید!؟

سایت‌هایی مانند ScienceDirect و irandoc و ieee.org از مهم‌ترین مخزن‌های مقالات و منابع هستند.
۴- مشخصات نگارشی پایان‌نامه:

- پایان‌نامه بهتر است کمتر از ۵۰ صفحه نباشد. (برای من ۶۰ و اندی صفحه بود)
- قواعد نگارشی باید حتماً رعایت شود. (حتماً این دو مقاله را که در مورد اصول تایپ فارسی و اصول نگارش فارسی نوشته‌ام بخوانید و رعایت کنید)
- تایپ پایان‌نامه و تنظیم آن در Word نکات زیادی دارد که من سعی کرده‌ام در یک ویدئوی ۹۰ دقیقه‌ای به بخش زیادی از آن‌ها اشاره کنم. این ویدئو را با قیمت مناسبی در این صفحه قرار داده‌ام: آموزش تصویری نکات Word در ۹۰ دقیقه ویژه تهیه پایان نامه ارشد و رساله دکترا - توسط مهندس نیرومند [غیررایگان]

اگر آن نکات را رعایت نکنید، به مصیبتی که خواهر و دوستان من دچار شده‌اند دچار می‌شوید! من در همین چند روز، هم پایان‌نامه خواهرم را تنظیم کرده‌ام و هم پایان‌نامه یکی از دوستان را که هر دو متأسفانه این نکات را نمی‌دانستند و مثلاً فهرست را به صورت دستی تایپ کرده بودند و کوچک‌ترین تغییر در مطالب باعث می‌شد بیایند صد گزینه‌ی فهرست را یکی یکی شماره صفحاتش را اصلاح کنند و این به مرور خسته‌شان کرده بود! اما وقتی فهرست و منابع و غیره به صورت خودکار زده شوند، جای هیچ نوع نگرانی نیست...

- حتماً ابتدا آیین‌نامه نگارش پایان‌نامه را از دانشگاه خود تحویل بگیرید و چند بار بخوانید و سپس اقدام به تایپ کنید.

یک سایت خوب که دوره‌های آموزشی در مورد تنظیم پایان‌نامه و دیگر تحقیق‌ها، دوره‌های ویدئویی و آموزشی ارائه می‌کند، سایت WikiResearchTools است. شاید بخواهید در دوره‌هایی مثل EndNote و «آشنایی با تکنیک ها و ابزارهای جستجو در منابع علمی» و ... شرکت کنید.
۵- انتخاب استاد راهنما و مشاور:

ببینید، انتخاب استاد راهنما شاید نیمی از مشکلات شما را حل کند! اما خوب، اینجا ایران است و به ویژه امثال ما در «دانشگاه آزاد» درس می‌خوانیم!!
من ابتدا موضوعم را با مدیر گروه در میان گذاشتم. (شما هم باید اول همین کار را کنید)
ایشان با توجه به موضوع و آشنایی‌ای که با اساتید داشت، یک آقای دکتر را که در دانشگاه دولتی کرمانشاه تدریس می‌کردند و ظاهراً در زمینه تبدیل متن به گفتار تجربه داشتند معرفی کردند. من به ایشان ایمیل زدم و موضوعم را مطرح کردم. ایشان که خدا خیرشان دهد، در حد یک مطلب نسبتاً طولانی راهنمایی کردند اما انتهای مطلب نوشتند که من به خاطر مشغله‌های مختلف نمی‌توانم استاد راهنمای شما باشم!
بنابراین ما به سراغ پیشنهاد بعدی مدیر گروه رفتیم. استاد راهنمای بعدی انصافاً دکتر دوست‌داشتنی‌ای بودند و خدا إن شاء الله موفقشان بدارد. بسیار مهربان و فعال، اما خوب، ایشان همان ابتدا گفتند: من هیچ تجربه‌ای در این زمینه ندارم و هیچ کمکی نمی‌توانم کنم. فقط می‌توانم قبول کنم که اسم من را رد کنی و پایان‌نامه‌ات زمین نماند... همه چیز به عهده خودت است! من هم که چاره‌ای نداشتم و از طرفی بدم هم نمی‌آمد که استاد راهنما و غیره کمتر در جریان کار باشند که کمتر گیر بدهند :) بنابراین قبول کردم.
اما ببینید، اگر بتوانید یک نفر که واقعاً تجربه‌اش را دارد انتخاب کنید و البته فرصت داشته باشد! (که متأسفانه معمولاً هیچ کدام وقت خالی ندارند و طبیعی هم هست! از بس ما دکتر در زمینه‌های مختلف کم داریم و حقوقی که می‌دهیم طوری است که او مجبور است کار دوم هم داشته باشد یا صبح تا شب به کاردانی هم که شده تدریس کند تا زندگی‌اش بچرخد پس دیگر فرصتی برای پژوهش نمی‌ماند!) او گاهی با یک جمله می‌تواند مشکلات بسیار زیادی از شما را حل کند...
استاد راهنما و مشاور من فقط در تنظیم پایان‌نامه سهیم بودند. یعنی اینکه مثلاً فصل اولت طولانی است، خلاصه فصل را یادت رفته، فلان منبع‌ت ناقص است و سال ندارد...

استاد مشاور هم طبیعتاً یک نعمت افزوده است! انتخاب آن ظاهراً اختیاری است اما سعی کنید مثلاً مدیرگروه خودتان را به عنوان مشاور انتخاب کنید.
۶- چطور خودمان را برای جلسه دفاع آماده کنیم؟

بیشترین چیزی که معمولاً افراد از آن می‌ترسند، اضطراب در جلسه دفاع است. این بستگی به چند موضوع دارد:
-- شما چقدر روی موضوع تسلط داشته باشید.
اگر یک موضوع چرت انتخاب کرده باشید، به خصوص وقتی استاد داور چند سؤال از شما بپرسد، از اضطراب کم‌کم به گریه می‌افتید!!!
سعی کنید حدس بزنید که استاد داور چه چیزهایی از شما خواهد پرسید. اگر آن‌را بپرسد، شما پاسخی برایش دارید؟
مثلاً من حدس می‌زدم که استاد داور به «نظرسنجی» گیر بدهد. بگوید نظرسنجی ممکن است معتبر نباشد. بنابراین یک جریان تاریخی که با نظرسنجی حتی یک موضوع علمی را رد کرده‌اند در ذهن آوردم و اتفاقاً همین هم شد و آن داستان را توضیح دادم. (کسانی که رشته کامپیوتر هستند احتمالاً می‌دانند که در زمان تنظیم استانداردهای شبکه مخابرات دیجیتال، وقتی می‌خواستند صدای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل کنند، یکی از بحث‌ها این بود که ما تعداد سطوح Quantization یا تدریج را چند سطح بگیریم؟ یعنی در اصطلاح، صدا چند بیتی باشد؟ می‌خواستند بین ۱۲۸ و ۲۵۶ و ۵۱۲ بیتی یکی را انتخاب کنند. با اینکه علم می‌گفت خوب ۵۱۲ قطعاً بهتر خواهد بود اما وقتی صداهایی با این سطوح را ضبط کردند و برای افراد مختلف پخش کردند، اکثراً تعداد ۲۵۶ را انتخاب کردند!! و الان تمام خطوط مخابرات دنیا ۲۵۶ سطحی است. یعنی یک نظرسنجی که چقدر هم با موضوع نظرسنجی من هماهنگ بود، علم را کنار زد!)

-- استاد داور شما چقدر روی موضوع تسلط داشته باشد.
به نظر من سعی کنید استاد داوری انتخاب کنید که بچه خوبی باشد!! :)

--- استاد داور را چه کسی انتخاب می‌کند؟

فکر می‌کنم طبق اصول، باید مدیرگروه انتخاب کند. اما معمولاً مدیرگروه چند نفر را به شما پیشنهاد می‌کند و شما یکی را انتخاب می‌کنید.

مثلاً همان دکتری که قبول نکرد استاد راهنمای من باشد یکی از گزینه‌های روی میز بود!! یک استاد دیگر هم بود که من از بچه‌هایی که با او درس داشتند پرسیدم، گفتند بچه خوبی است! http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_wink.gif بنابراین او را انتخاب کردم و انصافاً هم بچه خوبی بود. روز دفاع، قرار بود ساعت ۱۱ دانشگاه باشد، زنگ زد که من نمی‌توانم بیایم، خودتان یک جلسه تشکیل بدهید، هر چه استاد مشاور (مدیر گروه) بگوید من قبول دارم!!!!!!!!!! البته استاد راهنما کلی زنگ زد و هماهنگی کرد تا بالاخره شازده ساعت ۴ بعد از ظهر آمد و خوشبختانه وسط ارائه‌ی من، آبدارچی دانشگاه آمد گفت ما می‌خواهیم برویم! کلید بدهیم خودتان در را ببندید؟ خلاصه ما هم از خدا خواسته، ارائه را ماست‌مالی کردیم و فرصت گیر دادن زیاد هم نبود و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد! (حکمت خدا این بود که ساعت ۱۱ بیفتد به ساعت ۴ عصر. چون ساعت ۱۱ حدود ۲۰ نفر از بچه‌ها هم آمده بودند و ارائه جلو آن‌ها سخت بود! اما عصر، همه رفتند و من فقط برای سه چهار تا از اساتید ارائه کردم. استاد راهنما بنده خدا کلی عذرخواهی کرد که معطل شدی... و اینکه دوست داشتم بچه‌ها هم باشند و ارائه‌ات و پاورپوینت جالبت را ببینند. اما من در دلم می‌گفتم من از خدا خواسته بودم!! هر چه خلوت‌تر، اضطراب کمتر)

-- سابقه تدریس و ارائه داشته باشید یا خیر.

خوب، اگر مدرس (یا مداح!!) باشید، معمولاً اضطراب کمتری دارید. من بعد از ۶ سال تدریس، دیگر ارائه برایم عادی شده. شاید کمتر از همیشه اضطراب داشتم. داماد و خواهرانم که تجربه‌اش را داشتند، دائم می‌گفتند: اصلاً اضطراب نداشته باش! اصلاً نترس، اصلاً... می‌گفتم: بابا! من این‌ها را ندارم، شما هر چه می‌گویید بدتر می‌ترسم!!!

-- روز دفاع در چه محلی و مقابل چه اشخاصی ارائه کنید.

اگر در یک سال آمفی‌تئاتر و جلو ده‌ها دانشجو باشید، طبیعتاً اضطراب بیشتری خواهید داشت. اما خوشبختانه زمان ارائه من، سالن آمفی‌تئاتر برای یک کار مهم‌تر اشغال بود و ما در یک کلاس خودمانی ارائه کردیم و هیچ کس هم نبود و استاد داور و مدیرگروه و استاد راهنما هم دیرشان شده بود و باید سریع می‌رفتند :) (همه چیز دست به دست هم داده بود که من یک ارائه راحت داشته باشم. خداست دیگر، چه کارش کنیم! دست از سر کچل ما برنمی‌دارد!!)

-- استاد داور شما چقدر سخت‌گیر باشد!

فقط تمام دعا و خواسته‌تان از خدا این باشد که یک استاد داور گیرتان بیاید که راه بیاید! در دانشگاه ما مدیر گروه ارشد نرم افزار، یک دکتر است که وقتی اسمش می‌آید همه می‌لرزند!! بدبختی این است که اکثر داوری‌ها را خودش انجام می‌دهد! بچه‌ها می‌گفتند چند روز قبل از من، یک نفر را کلاً رد کرده و گفته من نمره نمی‌دهم!! همان روزی که من بودم استاد داور دو تا پایان‌نامه بود! خدا می‌داند حدود یک و نیم ساعت فقط به این بنده‌های خدا گیر داد! به نگارش، به الگوریتم‌ها، به اعتبار منابع، به اسلاید، حتی به استاد راهنما و استاد مشاور، خلاصه به همه چیز گیر داد!

-- استاد داور شما چقدر با استاد راهنما و مشاورتان رفیق باشد!!

معمولاً اساتید با هم رفیق هستند. اگر اینطور نباشد و بخواهند برای هم شاخ و شانه بکشند چوبش را شما می‌خورید!! مثلاً استاد داور من پسر عموی استاد مشاورمان بود! (گفتم که: خداست دیگر!!)
معمولاً اگر استاد داور و مشاور و راهنما همه در یک دانشگاه و هم‌رشته‌ای باشند مشکل خاصی نخواهید داشت. اما اگر راهنما از یک دانشگاه و داور از دانشگاه دیگر باشد احتمالاً بیچاره‌اید!!

-- کسی را همراه خودمان ببریم؟

یکی از دوستان همسر و مادر و برادر و زنِ برادرش را همراه خودش برده بود کرمانشاه که در جلسه دفاعش حاضر باشند! برعکس من که هر کس گفت باهات بیاییم گفتم بی‌خود!!
به نظرم جلو آن‌ها انسان اضطرابش بیشتر می‌شود. نمی‌دانم. شاید شما اینطور نباشید. پس همه فامیل را ببرید :)

-- شیرینی و میوه و غیره برای جلسه دفاع لازم است؟

والا من از این قرطی‌بازی‌ها خوشم نمی‌آید. این‌ها یک نوع بدعت است که اعصاب آیندگان را خرد و حواسشان را پرت می‌کند. من باید حواسم به آنچه می‌خواهم بگویم باشد نه میوه و شیرینی و پذیرایی و امثالهم! بنابراین برای اینکه خیلی هم ضایع نباشد، یک جعبه یک و نیم کیلویی شیرینی و یک آب معدنی بزرگ سر راه خریدم و بردم و لیوان‌هایش را هم از کنار آب‌سردکن دانشگاه کش رفتم!!! بعداً دیدم بچه‌های دیگر حدود ۲۰ تا آب معدنی کوچک و ۲۰ موز و ۲۰ پرتقال و ۲۰ خیار و ۵ جعبه شیرینی آورده‌اند!! که تا آخر فقط از همان‌ها استفاده شد... گفتم اگر می‌دانستم، همان شیرینی و آب معدنی را هم نمی‌گرفتم!!! والا به خدا... (داماد ما که خیلی در این مسائل زرنگ است، می‌گفت: تو فقط یک نایلون با کلاس مشکی ببر، داخلش هر چی خواستی بریز، فقط خالی نباشد! بگذار جایی که اساتید ببینند. اینطوری خیال می‌کنند برایشان سوغاتی‌ای، هدیه‌ای، چیزی آورده‌ای... کار که تمام شد و نمره را گرفتی، نایلون را بردار و فرار کن!!... من اگر هم نمی‌خواستم، شد! چون یک نایلون داشتم که داخلش لباس و پتو و غیره برده بودم کرمانشاه، گذاشته بودم کنار میز ارائه!!!)
البته به اساتید جسارت نشود، شوخی بود.http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_wink.gif (این را گفتم که اگر استاد راهنمایمان این مطلب را خواند به دل نگیرد. چون در جلسه دفاع وقتی اسم آفتابگردان را آوردم، گفت: اِ تو مدیر آفتابگردانی!؟ خوب! با محصولاتت کار داریم بعداً مزاحمت می‌شویم! فکر می‌کنم مشتری‌مان شوند :) استاد! اگر این مطلب را خواندی لطفاً به روی خودت و خودم نیاور. ممنون)
۷- بعد از دفاع؟

بعد از دفاع، همه از کلاس و سالن بیرون می‌روند، اساتید یک جلسه مشورتی می‌گذارند و سر نمره به توافق می‌رسند.

بعد نمره و برگه‌های صورتجلسه به مدیرگروه یا مسؤول پژوهش تحویل داده می‌شود و کار شما تمام است.

باید ۶ جلد پایان‌نامه (البته در دانشگاه‌های مختلف متفاوت است) را همراه با سی.دی حاوی فایل Word و PDF (و در بعضی دانشگاه‌ها، منابع و غیره) تحویل پژوهش بدهید.

قبل از اقدام برای صحافی حتماً فایل PDF را به مسؤول پژوهش (کسی که نهایتاً صحافی شده را تحویلش می‌دهید) نشان دهید و مطمئن شوید که مشکلی نداشته باشد وگرنه مثل خواهر من باید ۱۰۰۰ صفحه را دور بریزید و دوباره پرینت بگیرید!!
۸- پایان‌نامه از چند نمره است و مقاله چند نمره دارد؟

این موضوع را از دانشگاه خودتان بپرسید.

ظاهراً از مهر ۹۲ به بعد، دانشگاه علوم و تحقیقات، برای مقاله فقط نیم نمره در نظر گرفته. یعنی نمره پایان‌نامه شما از ۱۹.۵ است و گواهی پذیرش مقاله باید قبل از جلسه دفاع شما آماده شده باشد. قبلاً نمره پایان‌نامه از ۱۸ بود و ۲ نمره مقاله داشت و دو ماه بعد از دفاع فرصت چاپ مقاله یا سمینار داشتید... در دانشگاه‌های دولتی نمی‌دانم جریان چطور است...
من از ۱۹.۵ نمره ۱۷.۵ گرفتم. با اینکه استاد راهنما خیلی تأکید داشت که حتماً مقاله استخراج کن و اگر تو نکنی، من خودم پایان‌نامه‌ت را مقاله می‌کنم، اما حوصله چاپ مقاله و رفت و آمد به کرمانشاه و مخارج چاپ مقاله و غیره برای نیم نمره را نداشتم و انصراف دادم.

در مورد چاپ مقاله، هر از چند گاهی همایش‌هایی تشکیل می‌شود و مقالاتی در زمینه آن همایش پذیرش می‌شود. شما ابتدا یک مقاله از پایان‌نامه‌تان استخراج می‌کنید و می‌فرستید. اگر قبول شد، مثلاً بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان از شما می‌گیرند و آن‌را چاپ می‌کنند یا باید بروید ارائه کنید... اخبار این نوع همایش‌ها معمولاً در سایت سیویلیکا و سایت‌های مشابه منتشر می‌شود.
البته می‌توانید ارائه هم نکنید. فقط یک گواهی برایتان پست می‌کنند که مقاله شما پذیرش شد. هر مقاله فکر می‌کنم نیم نمره دارد. کلاً چیز چرتی است که خودشان هم فهمیده‌اند و آن‌را از ۲ نمره به نیم نمره کاهش داده‌اند. بله اگر می‌گفتند پایان‌نامه از ۲۰ نمره است و مقالات و غیره ۲ نمره نمره اضافه دارد، این روش بهتر بود. نه اینکه دو نمره کم کنند در حالی که می‌دانند خیلی‌ها بعد از جلسه دفاع دیگر حوصله پیگیری برای مقاله را ندارند و طبیعتاً همه آن دو نمره را از دست می‌دهند...
ضمن اینکه خیلی از این همایش‌ها و پذیرش مقاله یک نوع «نون‌دونی» شده است! تصور کنید شنیدم در یک همایش ۱۰۰۰ مقاله پذیرش شده. اگر از این ۱۰۰۰ نفر، ۵۰۰ نفر پول دریافت گواهی را که حداقل ۱۰۰ هزار تومان است واریز کنند، یک همایش می‌تواند حداقل ۵۰ میلیون تومان فقط از طریق پذیرش مقاله و چاپ یک برگ گواهی، درآمد کسب کند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 80
  • بازدید ماه : 200
  • بازدید سال : 1,161
  • بازدید کلی : 4,261